اندیشه سیاسی در اسلام

نويسنده: مهدی سعیدی

چهار گام مقدماتی در اثبات حکومت اسلامی

اولا: هدف از آفرينش انسان را حركت در مسير تكامل و رسيدن به كمال نهايي دانسته‏اند، كمالي كه جز از مجراي اختيار و انتخاب بدست نمي‏آيد. انسان براي اين آفريده شده كه با عبادت و اطاعت خداي متعال، شايستگي دريافت نعماتي را بيابد كه ويژه انسانهاي كامل است و اراده حكيمانه الهي به كمال و سعادت انسان، تعلق گرفته است. فطرت بشر؛ فطرت خداجويانه است، از اين رو سعادتش، كمالش، خير و صلاح و فلاحش در معرفت خدا و پرستش و پيمودن مسير قرب اوست.
ثانياً: انسان موجودي اجتماعي است كه از محيط اطراف خويش تأثير مي‏پذيرد. نقشي كه جامعه در تربيت و رشد آدمي و شكل‏گيري شخصيت او دارد امري اثبات شده است.
زندگي دسته‏جمعي اين نيست كه گروهي از انسانها در كنار يكديگر و در يك منطقه زيست و از يك آب و هوا و يك نوع مواد غذايي استفاده نمايند، درختان يك باغ نيز در كنار يكديگر زيست مي‏كنند و از يك نوع مواد غذايي استفاده مي‏نمايد، همچنانكه آهوان يك گله نيز با هم مي‏چرند و با هم مي‏خرامند و با هم نقل مكان مي‏كنند، اما نه درختان و نه آهوان هيچ كدام زندگي اجتماعي ندارند و جامعه تشكيل نمي‏دهند. جامعه عبارت است از مجموعه‏اي از انسانها كه در جبر يك سلسله نيازها و تحت نفوذ يك سلسله عقيده‏ها و ايده‏ها و آرمانها در يكديگر ادغام شده و در يك زندگي مشترك غوطه‏ورند. [1]
جامعه مركبي حقيقي است از تركيب روحها، انديشه‏ها، عاطفه‏ها و اراده‏ها، داراي هويت مستقل كه براي اجزاي جامعه كه همان افراد آن باشند، تأثيرگذار است. سنتهاي جامعه، هنجارها و ارزشهاي اجتماع، معضلات و مشكلات اقتصادي، نهادهاي فرهنگي، سياسي و اجتماعي و... عواملي هستند كه تأثير آنها را در رفتارهاي فردي و اجتماعي افراد مي‏توان مشاهده كرد. انسانها در چنين بستري پرورش مي‏يابند. محيط آلوده و بستر ناپاك اجتماعي، موجب انحراف و ضلالت فرد، و اجتماع سالم و صالح، مبتني بر هنجارها و قوانين انساني و الهي، زمينه‏ساز رشد و تعالي روحي انسان خواهد بود.
ثالثاً: نهاد مؤثر در جامعه كه نقش اساسي و محوري در شكل‏گيري و جهت‏دهي جامعه دارد، حكومت است. حكومت را كارگزار دولت ناميده‏اند، نهادي كه دولت از طريق آن اعمال حاكميت (قدرت برتر در جامعه كه از عناصر اصلي شكل دهنده دولت است) مي‏كند. بنابراين ماهيت حكومت همه جا مبتني بر اطاعت است و اين جايگاه برتر چون صاحب بيشترين قدرت است، بيشترين تأثير را در جريان شكل‏گيري هنجارها و ارزشهاي جامعه دارد.
با نگاهي ارگانيك به جامعه، دستگاه حكومت را مي‏توان به مغز و هدايت‏گر پيكر جامعه تشبيه كرد [2] نقش مهم و بي‏مانند كه در تاريخ، فرهنگ و تمدن بشري، تأثير اساسي و كليدي خود را بيش از پيش نمايان ساخته است. چنانچه گفته‏اند: «الناس علي دين ملوكهم».
حضرت امام(ره) نيز در عباراتي سرچشمه مفاسد و مصالح جامعه را حكومت مي‏داند.
رابعاً: مصلحان اجتماعي، آنان كه دغدغه نجات انسان و رساندن آدمي به سعادت و كمال را دارند، نمي‏توانند از سالم‏سازي محيط اجتماعي كه پيرامون انسان را فراگرفته است به سادگي بگذرند و تنها به خودسازي فردي توصيه نمايند. آنها خوب مي‏دانند كه اين مسير صعب‏العبور رسيدن به سعادت، اگر هم طي شدني باشد جز براي معدودي از فرهيختگان جامعه نخواهد بود. انديشه‏اي كه نجات بشريت را آرمان بلند خويش مي‏داند، هرگز راههاي فرعي و بن‏بست را بر نخواهد گزيد.
پيامبران و رسولان الهي كه بزرگترين مصلحان تاريخ بشريتند و واسطه‏هاي فيض الهي براي هدايت بشرند، كار را از اصلاح اجتماع و در رأس آن نهاد حكومت و قدرت آغاز كرده‏اند.
ابراهيم خليل(ع) تبر بر دست به جنگ نمروديان زمان رفته، بتان دروغين را شكسته، اعتقادات باطل مشركان را به سُخره مي‏گيرد و آنگاه ققنوس‏وار با آغوش باز به دامان آتش مي‏رود.
موسي كليم‏اللَّه به همراه برادر، بي‏كس و تنها به نبرد با فرعون شتافته و با ايمانِ استوارِ ناشي از "يقين"، هيبت شعبده‏هاي دروغين فرعونيان را رسوا مي‏سازد و آنگاه آزادي و حريت را براي بني‏اسرائيل به ارمغان مي‏آورد.
محمد مصطفي(ص)، يك تنه، با فرياد "لا اله الاّ اللَّه"، تمام اشرافيت و جاهليت عربستان را به مبارزه مي‏طلبد و باتحمل دردها و رنجهاي فراوان، نخستين حكومت الهي را براي مستضعفان محقق مي‏سازد.
خداوند در آيه 25 سوره حديد هدف از ارسال پيامبران الهي را چنين بيان مي‏كند: «لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط و انزلنا الحديد فيه بأس شديد و منافع للناس و ليعلم اللَّه من ينصره و رسله بالغيب ان اللَّه قوي عزيز»
ما پيامبران خويش را با دلايل روشن فرستاديم و همراه آنان «كتاب» و «ميزان» فرو فرستاديم تا مردم قسط را بر پاي دارند، و آهن را نازل كرديم كه در آن نيرويي سخت و منافعي براي مردم است و تا اينكه خدا بداند چه كساني بر اساس غيب، خدا و رسولش را ياري مي‏كنند، همانا خداوند توانا و شكست‏ناپذير است.
«... تمام انبياء از صدر بشر و بشريت، از آن وقتي كه آدم عليه‏السلام آمده است تا خاتم انبياء صلي‏اللَّه عليه و آله و سلم، تمام انبياء براي اين بوده است كه جامعه را اصلاح كنند... خداي تبارك و تعالي مي‏فرمايد كه انبياء را فرستاديم، بينات به آنها داديم، آيات به آنها داديم، ميزان برايشان داديم و فرستاديم «ليقوم الناس بالقسط»، غايت اين است كه مردم قيام به قسط بكنند، عدالت اجتماعي در بين مردم باشد، ظلم‏ها از بين برود، ستمگري‏ها از بين برود و ضعفا به آنها رسيدگي بشود، قيام به قسط بشود، دنبالش هم مي‏فرمايد: «و انزلنا الحديد» تناسب اين چيست؟ تناسب اين است كه با حديد بايد اينها انجام بگيرد با بينات، با ميزان و با حديد «فيه بأس شديد» يعني اگر چنانچه شخصي يا گروهي بخواهد يك جامعه را تباه كنند، يك حكومتي را كه حكومت عدل است، تباه كنند، با بينات با آنها بايد صحبت كرده. نشنيدند با موازين، موازين عقلي، نشنيدند با حديد... مسأله دخالت در سياست در رأس تعليمات انبياست...» [3]
با اين نگرش به رابطه فرد و جامعه است كه دين نمي‏تواند تنها به عبادت و معنويت خلاصه شود و در عرصه اجتماعيات و مسايل سياسي سكوت را برگزيند. حضرت امام(ره) از جامعيت مكتب اسلام سخن به ميان مي‏آورد، مكتبي مترقي كه قادر است تمامي نيازهاي بشر را تأمين كند و مشكلات او را حل نمايد و پديده‏اي الهي كه با بكار بستن آن سعادت آدمي در دنيا و آخرت به بالاترين وجه تأمين مي‏شود و برخلاف مكاتب غيرتوحيدي در تمام شؤون فردي و اجتماعي، مادي و معنوي و فرهنگي و سياسي و اقتصادي دخالت و نظارت دارد و موانع و مشكلات سر راه تكامل اجتماع و فرد را گوشزد نموده و در رفع آن كوشيده است.
ايشان در جايي ديگر اسلام را دين سياست دانسته، پيش از اينكه دين معنويات باشد، ديني كه عباداتش توأم با سياست، و سياستش عين عبادت است و اشاره دارند كه نسبت اجتماعيات قرآن به آيات عبادي آن از نسبت صد به يك هم بيشتر است و اصولا" فقه تئوري واقعي و كامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور مي‏باشد. حضرت امام(ره) با صراحت مسأله غدير خم را قضيه جعل حكومت دانسته و مي‏فرمايند كه غدير آمده تا بفهماند كه سياست به همه مربوط است و منظور از ولايت نيز حكومت مي‏باشد.
البته نبايد فراموش كرد كه آن سياست و حكومتي از منظر حضرت امام(ره) ارزشمند است كه با انگيزه الهي و براي اقامه حكومت اسلامي و مطابق قوانين اسلام باشد.

پی‏نوشت‏ها:

[1] - مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج 2، (تهران: پاييز 77، چاپ پنجم، صدرا)، صص 331-332.
[2] - ر.ك.به: محمد تقي مصباح يزدي، سلسله مباحث اسلام، سياست و حكومت 4،( سازمان تبليغات اسلامي، تابستان 78)، بخش دوم: رويكرد ارگانيك به حكومت و جامعه.
[3] - صحيفه نور، ج 15، ص 146، 18/6/60.

منبع: بیم موج